آخر هفته های من را دستی با خود برده است
شبیه دستی که تن لرزان نهالی را سخت تکان میدهد و به یک باره تمام شکوفه های بهاری را میریزاند.
فرورفتم در خودم
ظهر پاییز است
از محبوبه های شب باغچه همسایه چیزی نمانده غنچه ها خشک شده اند و مچاله در خودشان فرو رفته اند.
دلتنگی های مداوم صبورم کرده اند.
صبور و ساکت و سخت